577

hello everyone 

عایم سو دپرسد

یک عدد دختر هستم که بی افش ولش کرده چون بهش گفته چند روز دیگه از ایران میره :) ایشون هم صلاح دیدن رابطه ای درکار نباشه تا برا طرفین سخت نباشه :) 

یک عدد دختر هستم که هنوز باباش رضایت به رفتن نداده و از طرف دیگه مامانش اصرار داره که بره 

یک عدد دختر هستم که دوستاش دارن بش فشار میارن که چند روز دیگه حرکته و تو چیکار کردی ؟ 

یک عدد دختر هستم که بین موندن و رفتن گیر کرده

یک عدد دختری هستم که الان دلش میخواد سر بذاره رو بالش و دیگه بیدار نشه 

  • Judy Hopps
  • چهارشنبه ۲۳ مرداد ۹۸

576

انقد عصبانیم که حد نداره ، از اون عصبانیتا که از شدتش بغض هم دارم ! دلم نمیخواد تعریف کنم که چی شده .. هر کیم پرسیده بهش دروغ گفتم -_- حتی بخاطر دروغی که گفتم احساس حقارت هم میکنم -__- عایم ریلی انگری 

فقط دلم میخواد سریع تر 1 شهریور بشه و من دیگه نباشم ! تا همه با خودشون بگن کاش اون روز اونکارو نمیکردم 

کاش فائزه زودتر برسه گرگان و برم پیشش 

  • Judy Hopps
  • دوشنبه ۷ مرداد ۹۸

575

با اینکه من پسر نیستم ولی یکی از کابوسای من رفتن پسرا به سربازی ـه 

چقد باهاشون همدردی میکنم و از تهه دلم دوست دارم کسایی که دلشون نمیخواد و شرایطشو ندارن نرن >_<

- صبح بیدار شدم و این خبر که نوشتن : فروش سربازی دیگه اجرا نمیشه و قراره با کسایی که غیبت کردن برخورد شدید کنن رو خوندم اصا حالم بد شد -_-

  • Judy Hopps
  • چهارشنبه ۲ مرداد ۹۸

574

عاااااخ شیشم تولد حانیس و این سومیم تولدیه که باهمیم و من تا حالا نه تولد گرفتم براش نه کادو -_- چون توی تابستون بود و هر کدوم شهرای خودمون .. نمیشد ! این دفه تصمیم داشتم برم مشهد و سورپرایزش کنم چون میدونم همین که من برم پیشش خودش کلی خوشحال میشه ولی یادم افتاد چهارم اجاره خونه باس بدم و پول ممکنه کم بیاااااارم >_< واااات شود عای دو ؟؟؟؟؟؟ 

  • Judy Hopps
  • چهارشنبه ۲ مرداد ۹۸

573

خواستم بگم من هنوز حالم خوبه خداراشکر 

یه ذره استرس قاطیشه البته بخاطر گذر زمان و نزدیک شدن به روز موعود -_-  

  • Judy Hopps
  • چهارشنبه ۲ مرداد ۹۸

572

حس میکنم دلیل سرد شدن اعلا باهام بخاطر این نیست که بهش گفتم برای یه مدت صلاح نیست باهم در ارتباط باشیم 

دلیلش رل زدنشه ! مثلا خب بلخره جی افش خوشش نمیاد ایشون با اکس گرل فرندش صمیمی باشه ! هوم ؟ 

هی میگم از خودش بپرسما ، یادم میره ! زمانی یادم میفته که برام مهم نیس چیه دلیلش :| 

عای شود اسک هیم اور نات ؟ 

  • Judy Hopps
  • شنبه ۲۹ تیر ۹۸

571

برااااااااااااااااااااااااای بار هزاااااارم بشدت در خودم می بینم که الان زوتوپــیا ببینم =)))) 

  • Judy Hopps
  • شنبه ۲۹ تیر ۹۸

570

hellooooooooooo everybody 

عاغا ما حالمان خیلی خوبس  

سه روزه که اومدم گرگان .. رفتم لیزر ، حیاط پشتی رو با حاج خانوم تمیز کردیم و سابیدیم و شستیم ، ازونجایی که نمیتونم برم باشگاه دارم تو خونه ورزش میکنم ، گشنگی نمیکشم و غذا درست میکنم میخورم :| ، فیلمامو میبینم ، خونرو جارو زدم ، قسمت دکلره شده ی موهامو آبی کردم ، سه شنبه تنهایی میخوام برم سینما ^^  ، جله درست کردم   باورتون میشه یک ساله خریدمش که درست کنم ولی حوصلم نمیکشید ؟ :| (تاریخ انقضاش دو ساله) 

با صالح نیا هم خوبیم فقط اینکه بخاطر حجم زیاد کارش بی حوصله و خسته شده و اینجا وظیفه ی منه که کمکش کنم و بش انرژی بدم -_- ولی نمیدونم چجوری ! فعلا فقط دارم اهنگای شاد و گیفای دامبول دیمبول میفرستم و گهگاهی حالشو میپرسم -__- چیکارررر میتونم کنم اخهههه >_< برم کتاب چهار اثر فلورانس و بخونم ببینم ایا کمکی توش میتونم پیدا کنم یا نه 

کلیک 

  • Judy Hopps
  • شنبه ۲۹ تیر ۹۸

569

یـــنی هررررررردفه که نوبت لیزرم میشه من باید پریود شم و بندازم عقب :|||||

جواب دکترم وقتی بش میگم این هفته نمیتونم بیام : تو باز ترسیدی پریود شدی ؟ بابا بیا نمیخورمت :|

  • Judy Hopps
  • جمعه ۲۱ تیر ۹۸

568

عاغا نمیدونم یروزه میشه گفت اینو یا نه ولی من حالم خیلی خوبه =)) کلا دیروز که تشخیص دادم حالم ریده شده خیلی نگران شدم برا خودم و گفتم هرچقدم خسته و افسرده و بدبخت بودم مقاومت کنم و هی جلوشو بگیرم .. هنوز استرس ـه صحبت با آدما رو دارم ولی حداقل تو خلوت خودم دارم سعی میکنم بی تحرک نباشم و هی ورجه وورجه کنم  

دیروز صالح نیا وقت دکتر داشت بخاطر تیروئیدش بعد از اون هم تا پاسی از شب مجبور بود بره افتتاحیه رک استور شایان (چقد خوشحالم نیلوفر نرفـته :/ ) برای همین وقتی رسید خونه و انلاین شد دیگه نشد راجب بدبختیه من صحبت کنیم بجاش خودمونو بزور بیدار نگه داشتیم که والیبال ببینیم .. که باخت و چقد ناراحت شدم -__-


اها راستی اینم فهمیدم که من نمیتونم برای طولانی مدت تو یه مکان زندگی کنم .. هی باید در حال رفت و امد باشم ! مثلا میام مراوه برام لذت بخش و خوبه ولی تا چند روز بعدش کم کم حالم بد میشه و میرم گرگان ! اونجا هم خوبم و هروقت حس کردم بیحال شدم باز باید برم یجا :)

  • Judy Hopps
  • جمعه ۲۱ تیر ۹۸

567

اول قضیه ی صالح نیا رو بگم بعد برم سراغ خودم 

عاغا ایشون برگشتن و اینکه منم از برگشتشون استقبال کردم رو به هیشکی نگفتم چون میدونم همه قضیه رو یه طرفه میبینن (از طرف من) و میخوان که من خوشحال باشم و طرف دیگه ی قضیه که صالح نیا باشه رو نمیبینن و اینجوری در حقش ظلم میشه چون فقط خودمو خودش میدونیم که چه سختیایی رو داشت میگذروند .

مثلا به ماعده گفتم صالح نیا میخواد بیاد شمال -گرگان نه ، شمال !

گفت وقتایی که باید میومد گرگان که حالش خوب نبود حالا میخواد بیاد شمال ؟ 

با اینکه همیشه در جریان حال بد صالح نیا میذاشتمش ولی انقد نفهم بود که ترجیح دادم سکوت کنم و جوابی بهش ندم 

ازونجایی که از انتخابم مطمئن بودم و دلم نمیخواست به کسی جواب پس بدم ترجیح دادم حتی به نزدیک ترین دوستام هم نگم 

+ موضوع بعدی خودم هستم که ریددددددددددددددم -_- از آدمی که دلم میخواد باشم خیلی دور شدم خیلی .. بدنم بشدت تنبل شده 

خیلی وخته میخوام کتاب بخونم ولی مگه میشه ؟ دلم میخواد ولی بدنم حسشو نداره .. تمام زندگیم انگار شده گوشی و فیلم ! ینی شده صبح ها از رخت خواب بلند نمیشم و همینجوری شب میشه :|  چه مرگم شده واقعا ؟ خواستم باشگاه ثبت نام کنم دوباره  که از بهمن ماه نرفتم -_- دیدم پولم نمیرسه و از طرفی هم استرس دارم :| استرسه برخورد با ادما و اینکه مجبور شم باهاشون همصحبت شم :| 

یکم که فک کردم دیدم مشکلاتم کمی شبیه مشکلیه که دوستم عالمه داشت و الان میبینم کم کم چقد داره حالش بهتر میشه و چقدم خوشحالم ازین بابت و دلم میخواد یروز منم به اون حال خوب برسم -_- با خودم گفتم اگه حرفاشو گوش کنم مطمئننا تاثیر مثبت میذاره روم ^^ 

به صالح نیا هم گفتم .. احتمال زیاد اولش یکم غر میزنه سرم که چرا اینجوری شدی چرا خب فلان و اینا .. ولی بعدش کمکم میکنه ، خودمم بهش میگم یسری کارا رو باهم انجام بدیم که هم من انگیزه پیدا کنم هم رو اون یه تاثیر مثبتی بذاره .. مثلا اینکه بگم بیا تا اخر هفته یه کتاب تموم کنیم مسلما رو هیشکدوممون تاثیر منفی نداره 

حالا اول ببینم چه جوابی میده اصلا  .. اومدیم و خواست فقط برینه و کمکی نکنه :|

  • Judy Hopps
  • پنجشنبه ۲۰ تیر ۹۸

566

اونجوری  که برنامه ریخته بودم پیش نرفت و همه چی بهم ریخت و من الان با کوله باری از استرس و نگرانی دارم تایپ میکنم 
اصلا نمیدونم چه راه حلی پیدا کنم 
هر راهی و میخوام امتحان کنم میبینم یجاش میلنگه 
حالا تو این هیرو ویری نگرانیه اینکه ایا صالح نیا رو خواهم دید یا نه که انداخته بودمش عقب و میگفتم سر این بعدا سر فرصت نگران میشم هم اومد وسط و شد قوزه بالا قوز و نگرانیامو چن برابر کرد 
من همیشه ادم امیدواری بودم ولی الان نمیتونم خودمو گول بزنم حس میکنم 
  • Judy Hopps
  • پنجشنبه ۱۳ تیر ۹۸

565

باید تو مغزم فرو کنم که : اون صالح نیایی که میشناختی دیگه وجود نداره :)) با یه آدمی دوست شدی خوش گذروندید همو بشدت دوست داشتید 
دیگه اون شخص وجود نداره .. این صالح نیایی که میبینی یکی دیگس و هیچوقت اون نمیشه :)) هیچوقت نمیشه عاندرستند ذیس هانی  
  • Judy Hopps
  • شنبه ۸ تیر ۹۸

564

بعد از اون دعوای شدیدی که با صالح نیا داشتم و آشتی و رفتار خوب بعدش من دیگه اون ادم سابق نشدم  -_- وا دا فاک عاغا من چمه صالح نیا چشه مردم چشونه شما چتونه >_<  چرا خرم انقد و بیخیال نمیشم ؟ :/ عایم ریلی تایرد عاو ذیس فاکینگ سیچوویشن :/ 

حالا ما خودمون درگیریم ، این رضوان و دوستاش مگه ولمون میکنن :/ هفت هشت ماه گذشته از اون واقعه ی عنی .. بیخیال شین ولمون کنین دیگه اه :/ فک میکردم دوره ی این افریته بازیا گذشته :/ 

یادمه میگفتم دلم برا رضوان تنگ شده .. یه مدتیه نه تنها دلم تنگ نمیشه دیگه ، بلکه میبینمش هم برام عادی تر از یه ادم عادیه .. ازین ادمای عادی که دلم نمیخواد باهاشون صحبت کنم حتی 

  • Judy Hopps
  • جمعه ۷ تیر ۹۸

563

من تو این چهار سال دانشگاهی اونقد با همه ی بچه های دانشگاه صمیمی نشده بودم که این دو ترم اخری شدم D: 

ینی تو فک کن 

کسی که شاید تو این چهار سال حدود 10 بار باهم سلام علیک کرده باشیم موقع خدافظی بم میگه " بابا نمیشه که دیگه نبینیمت " 

من : چجوری ببینیم ؟ :| 

ایشان : گنبد بلخره این ور اون ور 


بعد من چه بیشعورم بجا اینکه بگم " اره ایشالا" و اینا برگشتم میگم " حالا اگههههه یک درصصصصصد همچین اتفاقی خواس بیفته خوشحال میشم چرا که نه " 

یکککککککککک درصد چیه ناموسا :| دوستته خب فاز همو دوس دارین میرین بیرون دیگه :| 

البته من اون لحظه اتفاق مهم تری تو ذهنم بود که نمیتونستم راجبش براحتی بهش چیزی بگم -_- و میدونستم اگه بخوام هم فرصت نمیشه ببینمش 


سو .. فک کنم حداقل حقیقتو گفتم :)

  • Judy Hopps
  • سه شنبه ۴ تیر ۹۸
آخرین مطالب