217

عااااخ 

اصلا یادم نبود نباید به این نوجوان های تازه تلگرام نصب کرده شماره داد 

هم اکنون شاهد پی ام هایی از قبیل "سلام خوبی چیکار میکنی" و " سلام خوبی چه خبر" هر دوساعت یک بار میباشم 

  • Judy Hopps
  • جمعه ۲ مهر ۹۵

216

و بلخره خستگی این چند روز رو با سه ساعت خواب در کردم ^_^ 

ولی متاسفانه بد موقه خوابیدم , کلا عصر بیدار شدن ها خیلی ترسناکه , الان حس میکنم هیچکی تو شهر نیست و منو تنها گذاشتن رفتن :| 

  • Judy Hopps
  • جمعه ۲ مهر ۹۵

215

عاغو مرحله ی دوم عروسیه پسر دایی جانمان هم یک هفته دیگس 

بهترین مرحله ی عروسیمون ^^ که من معمولا اخرش دپرس میشم ! 

آیدا جانمان هم نمیتونه بیاد امیدوارم اینجانب تنها نباشم

لباسمان را بگو :| نداده ایم خیاط هنوز که هنوز است , تازه قرار است شباهت کمتری به لباس ترکمنی اصیل داشته باشد چون به علت گشادی نرفته ایم نقش و نگارش را تهیه کنیم . خاک بر سرمان کنند آخر ! 

شیطانک میگویند پیرهن برادرمان را با لباس خود ست کنیم .. ولی عمرن اگر قرمز بپوشد :/ جیگر خواهری تو عروسی رقصید برا بار اول ^_^ از ذوق میخواستم وسط کلاغ پر بروم!  خودش هم ذوق داشت D: گودو گودو ^^ 

+ زبانمان مو در اورد از بس از این و آن شماره ی فامیلمان را گرفتیم .. یکی نیست بگوید اخر چرا شماره ی لعنتی را سیو نمیکنی که وقتی کار واجب داری انقد لنگ مردم نمانی 

+ رفتیم گرگان برای ثبت تخت عزیز بنام خود!  دلمان تنگ نشده :| مگر اینکه اتفاق خوبی بیفتد 

+ امیدواریم سیدرضا خان با ما در یک کلاس نباشد , حوصله ی آمار دادن به دختران بیکار دانشگاهمان را نداریم!  

+ فوقع ما وقع 

  • Judy Hopps
  • پنجشنبه ۱ مهر ۹۵

214

هیچوقت تو یه عروسی که قراره خیلی طولانی باشه و خیلی برقصین کفش پاشنه بلند نپوشین , هیچوقت 

مگه اینکه استاندارد و مارک باشه!  

وگرنه میمیرین!  

من دیشب مردم :) الان روحم داره براتون پست میزاره 

  • Judy Hopps
  • چهارشنبه ۳۱ شهریور ۹۵

213

کل تابستون و هیچکار نکردم از این چند روز باقی مونده دارم نهایت استفاده رو میکنم فقط برا خواب میام خونه :| 

+ یک سال هم زودتر از تاریخ عید و عروسی لباسمو بدم خیاط باز دو ساعت مونده به شروع عید یا عروسی لباسم حاضر میشه ! فردا عروسیه پسر داییمه , هنوز برا پرو لباسامم نرفتم 

+ این عید یکی از بهترین عیدام بود شاید , استفاده کردم اخه رفتم عید دیدنی (قبلن نمیشد برم به هر طریقی) 

+ ترسوی عقده ای 

+ امیدوارم بچه ها هم گرگان قبول شن تا بیشتر ذوق داشته باشم برا شروع ترم ! 

+ چقد بزرگ شدن هیجان انگیزه , کارایی و انجام میدی که قبلا از پسشون بر نمیومدی =)) هرچند به همون اندازه سختی و اعصاب خوردیم داره 

اینکه دونه دونه هدفاتو تیک بزنی هیجان انگیز ترین اتفاق زندگیه ^___^ 

خدایا شکرت 

  • Judy Hopps
  • دوشنبه ۲۹ شهریور ۹۵

212

عاااخ امروز تولدته 

چقد هیجان انگیز , نمیدونستم اصلا , بعد شیش هفت سال امروز متوجه شدم تولدت 25 شهریوره 

هه هه چه باحاااااال , یه شادیه خاصی دارم که تو روز تولد خودم نداشتم xD 

اگه میدونستم شاید یه سورپرایزی چیزی سر هم میکردم 

senin bu doğun güzel gunün çok mutlu olsun 

  • Judy Hopps
  • پنجشنبه ۲۵ شهریور ۹۵

211

از پیش دبستانی تا اول دبیرستان بچه های کلاسمون تغییر نمیکرد (اضافه میشدیم ولی کم نمیشدیم) بعد موقع انتخاب رشته شد ، یسری هاشون تجربی زدن یسری هاشون انسانی ، فقط من و یه نفر دیگه ریاضی زدیم ، چون ریاضی تو این مدرسه تشکیل نمیشد من و اون یه نفر دیگه مجبور شدیم یه مدرسه ی دیگه بریم . سال 2012 بود که مهمونیه خدافظی هم برامون گرفــتن .. آخرین دور همیمون بود بعد از اون ارتباطمون قطع شد منم با هم کلاسیای جدیدم بودم .. دوم و سوم دبیرستان (که تو مدرسه جدید ـه بودم) واقعا بهم خوش گذشت کلا تغییر کردم از همه لحاظ و اتفاق خوبی بود برام ! بعدش به دلیل کمبود کلاس بهمون گفتن پیش دانشگاهی رو باید بریم اون مدرسه قبلیـه ، رفـتیم . الــان بعد 4 سال همــون اکــیپ خیلی قبلی یـه دورهمی گذاشتن و منم دعوت کردنhttp://up.vbiran.ir/uploads/39179145211153041840_2.png
بی نظیر بود ! خیــلی بهم خوش گذشت ، خیلی وقت بود انــقد نخندیــد ـه بودیـم .. هر چی نباشه از 6-7 سالگی که گذاشتــنمون مدرسه همدیگه رو میشناسیم :))) کوچولو بودیم الان چقد بزرگ شدیم ^^ خیلی خوب بود هر چی بگم کم گفتـم X)) http://up.vbiran.ir/uploads/1746714109816951004_12.png
  • Judy Hopps
  • پنجشنبه ۲۵ شهریور ۹۵

210

جــدیـدا خیلی بـه پوست صورتم حساسیت نشون میدم و مراقبت میکنم ازش

با حولـه خشکش نمیکنم :| فقط با دستمال کاغذی ، اونـم نه هر دستمال کاغذی که اکثرشونـم سرطان زاست ! جاست دایــلکس


تا حالا بـه این فکر نکرده بودم که پوســتم 20 سال دیگه چجوری میشه واسه همین گفـتم از همین الان مراقبش باشم تا بعدا مجبور نباشم بوتاکس کنم

  • Judy Hopps
  • پنجشنبه ۲۵ شهریور ۹۵

209


یکی از ویــژنای لیـدر عزیــزمون که تیــک خورد  :))

ایشالا مـام تا دو سـه سال آیــنده به همینـجا میرسیم ^^

  • Judy Hopps
  • پنجشنبه ۲۵ شهریور ۹۵

208

اگــه یـه پـول قلمــبه بیـاد دستــم اولــین کاری که باهاش میکنم ایـن ـه که میــرم کره ی جنوبی - سئول 
جاهای زیادی برا رفتن مد نظرم نیست جز لندن و پاریس و مکزیک و هاوایی و لس انجلس ، آخرشم برمیگردم اقامت ترکیه رو میگیرم D=
  • Judy Hopps
  • پنجشنبه ۲۵ شهریور ۹۵

207

ما ترکمنا معمولا گروه گروهیم 

هر فک و فامیلی یه گروه بزرگیه واسه خودش , خواهر برادرای مامانم اینا با دختر پسرا و نوه هاشون هم گروه "یاپنگ" هارو تشکیل میدن ... موقع عروسیا و عید دیدنی و مراسما و جشنای دیگه هم باهم میشینن و میگن و میخندن 

از قدیم الایام این اکیپا بوده و هست و بنظرم تنها اکیپی که از هم پاشیده همین اکیپ مامانم اینا "یاپنگ" هاست! 

خواهر و برادرن باهم اما بیشتر ا زهر کس دیگه ای از هم دورن!  منو مامانم خیلی تلاش کردیم دوباره باهم نزدیکشون کنیم اما بی فایده بود  

  • Judy Hopps
  • چهارشنبه ۲۴ شهریور ۹۵

206

کـاش یـوتـیوب همونطور که برا بقیه ی کشورا فیـ.ـلـتر نیست و پرسرعــته برا مام بود !!!

  • Judy Hopps
  • سه شنبه ۲۳ شهریور ۹۵

205

تلوزیون دوباره داره همه ی قسمتای فیلم fast and furious  رو نشون میده 

توی زبان اصلیش vin diesel صدای خشن و مردونه ای داره , تو دوبله صداش شبیه صدای مرغه :/  همین که صداشو شنیدم تی وی رو خاموش کردم. 

  • Judy Hopps
  • دوشنبه ۲۲ شهریور ۹۵

204

در حوالی این شهر کوچک زن بیوه ای را میشناسم با سه فرزند قدو نیم قد که هر سه زیر 12 سال سن دارند 

تلاش بی وقفه ی این چهار نفر برای اداره ی زندگی بدون مردشان این سوال را در ذهنم ایجاد کرد : چه چیزی یا کسی را باید از دست بدهیم تا ارزش زندگیمان را بدانیم ؟! 


  • Judy Hopps
  • يكشنبه ۲۱ شهریور ۹۵

203

اوه شت ! عیز ایت واقعی ؟ 

وان عاو مای بست فرندز درخواست مهمانیش به دانشگاه ما تایید شد !  

واقعا دوست دارم بدونم وقتی ادم به شدت ترسیده و بعدش خوشحال میشه شب چه خوابی میتونه ببینه D: 

  • Judy Hopps
  • يكشنبه ۲۱ شهریور ۹۵
آخرین مطالب