- Judy Hopps
- دوشنبه ۱۳ آذر ۹۶
اصا اون شب قسمت بوده که ما با هم اشنا بشیم
ساعت یازدهو نیم شب یهو فاعزه میگه بریم بیرون
من با اینکه علاقه ای ندارم و تصمیم گرفتم دیگه با فاعزه کمتر بیرون برم باز میگم : باشه
و میرم اماده میشم .. با شرط اینکه سریع برگردیم
ساعت دوازده میشه و کسایی که قراره بیان دنبالمون تازه دارن شام میخورن و ممکنه نیم ساعت دیر تر بریم
من هی ازینکه گفتم "باشه" پشیمون تر دارم میشم .. همونجا دم در با کفش دراز میکشم و خوابم میگیره
ساعت دوازدهو نیم فاعزه منو بیداررررر میکنه که پاشو بریم
من که هیچ تمایلی ندارم با بیحالی دنبالش را میفتم
سوار ماشین میشیم
کراش جذابم بهم سلام میکنه ، انقد خوابالوام که فقط سر تکون میدم برا جواب سلامش :|
بعد که لود شدم دیدممممم شِت ! چقد جیگرررره این
اَند دان !
کراش جذابم سیگار نمیکشه :))) جیگر بامزه ی هات ^^
اهنگای ترکی هم گوووووش میده ^^ از پسرای فارس خیلی کم پیش میاد اهنگ ترکی گوش بدن
اصا این یدونس 🧡
سر کلاس بتن آرمه نشستم و دارم این پست و ثبت میکنم :|
ردیف دوم سمت چپ لش کردم نشستم :)) سلام
واااااااااااای
ینی ادم چقد میتونه جذذذذذدذذاب باشه که تو برخورد اول من اینقد عاشقش شممممم
از وقتی دیدمش انقد دارم بش فک میکنم که قیافش داره یادم میره (وقتی به چیزی زیاد فک میکنم ، زودتر فراموشش میکنم)
اصا از کراش بودن هم رد شده ، رسما عاشقش شدم ^^
این روزها تعداد کراش ها هی داره زیاد میشه :| چخبره اقا !؟