bunu tahammül etmek çok zor geliyor -__-
- Judy Hopps
- جمعه ۲۶ آذر ۹۵
لب تابم خراب شده حس پست گذاشتنم با گوشی نمیاد :/
فقط اینکه همه چی بر وفق مراده الا یچیز -__- اونم شاید من باید صبور باشم -__-
اینکه دیشب چی شد و رسیدم خونه تو یه پست جدا توضیح میدم
الان نشستم تو مینیبوس
همگی درحال تماشای یه خانوم که داره دوتا بچشو تنبیه میکنه :|
پسر بچه : از بطری آبت میخورما
دختر بچه : نههه نخور
پسر بچه : میخوووورم [کمی گریه ی الکی]
مامانشون : خفه شین قحطیه آب اومده مگه
دختر بچه : ونگ ونگ [گریه]
مامانشون: اون اقا دزدرو میبینی ؟ داره تورو نگا میکنهو وحرف میزنه, میخواد بدزدتت
پسر بچه: ادامس نمیدم بهت [رو به خواهر کوچیکش]
مامانشون: یه حیاط هست اون پشت, میبرمت اونجا میزنمتا
D:
اینجانب درحال پست گذاشتن در سایت دانشگاه همراه با ترس از ازینکه اطرافیان (ادمای دیگه ای که دارن از کامپیوترای دیگه استفاده میکنن)(انگار فقط دانشگاهه ما سایت داره :دی) ببینن من چه وبلاگ مزخرفی دارم D:
هیچی دیگه با یه اعصاب خراب اومدم دانشگاه که بیام تحقیق کنم بریزم تو فلش و برم :/ اگه تا شنبه از من خبری نشد بدونین که سر گزارش کار نوشتن نقشه برداری جون دادم :/
دیگه اینکه ... هیچی دیگه دلم نمیخواد برم -_- هرچند تا همین الانشم کلی وقت تلف کردم :/ اه بای
کلی کار واسه انجام دادن دارم کلی گزارش کار و امتحان و ارائه و...
اون وقت اعصابم خورده که چرا یکی دیگه وظایفشو درست انجام نمیده -__-
+ برای ترن عان کردن فیلینگزام با یه آدمی دارم معاشرت میکنم که از من بدتر به کسی اهمیتی نمیده :/
و من اینجا میفهمم که چقد اعصاب طرف خورد میشه
بعد از قرنی
i feel happy for real ^^
+ من واقعا نمیدونم کی میخوام دست از فرار از موقعیت ها بردارم و یکم ریسک کنم >_<
ابراز احساسات برام عذابه ولی دارم روش کار میکنم , رو اینم فک کنم باس کار بشه -__-
تعطیلات خوبی بود
بجز در حیطه درسی D: مفید واقع شد
یک سری مشکلاتی با خودم داشتم که اروم اروم در حال حل کردنم ^^
درسامو نخوندم اصلا
شنبه دوتا میان ترم دینامیک و نقشه برداری دارم که جفتشو نصفه خوندم
و کلی ارائه و گزارش کار و پروژه ی دیگه
از همین الانم نگران امتحانای ترمم >_< خیلی سختن !
مخ زدن در اینستگرم :
فالو
لایک , لایک , لایک
کامنت : تو از برف سفید تری
دایرکت : 😉
سیریسلی گایز ؟ :/
خیــلی هیـجانـی و شــادم ولی بشدت احساس تـنهایی میکنم چنـدوقـتیه -_-
مـث چـی به دوستای قدیمی و جدیدم چسبیــدم که یـه موقع اعتراف نکنم به این موضوع !
بات هیـر وی عار ...
هرچقد دوستامم اذیـتم کنن باز نمیتونم بیخیالشون شم ، دوباره برمیگردم
حس میکنم هرچی بزرگ تر میشم غرورمم کمتر میشه >_< که این اصلا خوب نیس
عای هو تو فیکس ذیس >________<
+دلم یه دوستی میخواد که اصلا بهم دروغ نگیم ، نترسیم ازینکه نظرش راجبمون عوض شه ، اگه مونث بود مثل خواهر و اگه مذکر بود مثل برادر باشه ، با اومدن آدمای جدید به زندگیشون فراموشمون نکنه ، حتی بعد ازدواج هر کدوممون هم دوستیمون ادامه داشته باشه ، اعتماد کنیم بهمدیگه ، اگه دعوا کردیم پشت همو خالی نکنیم ، همیشه از همدیگه تعریف کنیم
her ask bir gun biter is playing
+ راستی آذر ماهه منـه ^^ خوشحالم که برف باریـد ! 20 روز دیگه 20 سالم میشه :) وای
burak : her şeyi hâl edicem , merak edme , sana söz veriyorum
اینجوری که این میگه
حتی تهه دل منم که فقط تماشاچیه این فیلمم قرص میشه =))
وقــتی چند تا چند تا پست میزارم ینی اینکه خابگاه نیستم و برا چند روزی اومدم خونه
+ چطوره یه اهنگ براتون پلی کنم اینجا ؟ هیــر وی گو
درســته انیمیشن the secret life of pets بنظر خوب میاد و از قیافه های با مزه ای استفاده کردن اما اصلا پیشنهاد نمیشه ! موضوش بشدت تکراری و بوریــنگ :/ چقد من منتظر اکرانش موندم عیش
همیــشه باید یه نخاله سر هر کلاسی باشه که کل هماهنگیــه بچه هارو بهم بریـــزه و پاشه بره سر ـه کلاس !
#خدایا دینامیک و حذف نشم وگرنه میمیــرم
#سوری فور لنگــوعــج -__- نو اعصاب
گایـــز ایــنو دیدین ؟؟؟ اگه ندیدین حتما ببینـــین خیلی خوبـــه !!
من چقد ساااااده و احمقم اخـــه
سریــع باور میکنم ، سریع گول میخورم ، سریع دلم میسوزه و اخرشم سریع دلم میشکنه :| وات عیز ذیس لایف !
خیلیا رو صاف و ساده فرض میکردم ولی زشت ترین کارارو کردن
منم از همه چی بی خبر :|
خدایا یدونه دیگه "ح" نازل بفرما ^___^
و مرسی بابت برف! خیلی رمانتیک و خوشگله وقتی برف میباره ^^
شکرت