592

قد هزار تا حنجره 

تنهایی اواز میخونم 

دارم با کی حرف میزنم 

نمیدونم نمیدونم 

این روزا دنیا واسه من 

از خونمون کوچیک تره 

کاش میتونستم بخونم 

قد هزار تا حنجره 

طلوع من 

طلوع من 

وقتی غروب پر بزنه 

موقع رفتن منـــه 

 

حالا که دلتنگی داره 

رفیق تنهاییم میشه

کوچه ها نارفیق شدن 

حالا که هی میخوان شبا 

به همدیگه درود بگن 

ساعتا هم دقیق شدن

طلوع من طلوووع من 

وقتی غروب پر بزنه 

موقع رفتن منه 

 

" نامجو " 

 

 

- حالم خوبه خیلی ولی دلم برا صالح نیا تنگه فقط 

 

  • Judy Hopps
  • سه شنبه ۲۰ اسفند ۹۸

591

جدیدا دارم سعی میکنم باور کنم که مرگ پایان زندگی نیست 

اصلا دلم نمیخواد اینجوری باشه که ادم بعد از مرگش تموم میشه و بهشت و جهنم وجود داشته باشه و یه عمرررر بخاطر اشتباهاش تنبیه بشه 

دارم سعی میکنم باور کنم که دوباره در قالب یه ادم جدید متولد میشم و دوباره زندگی میکنم ^^ یه زندگی با کلی اتفاقا و تجربیات جدید 

  • Judy Hopps
  • سه شنبه ۸ بهمن ۹۸

590

با اهنگ "منت" شورانگیز غمگین بودین تا حالا ؟ 

  • Judy Hopps
  • شنبه ۵ بهمن ۹۸

589

ینی هیشکی دیگه برا من تو این دنیا وجود نداره که من انقد گیر دادم به صالح نیا و فقط اینو میخوام ؟ :| 

حتی اعلا رو هم نمیخوام 

پشمام 

  • Judy Hopps
  • شنبه ۵ بهمن ۹۸

588

پست قبلیه داشتم میگفتم دلم میخواد زودتر برگردم استانبول D: 

دلم برا ضریفه و سینان و بقیه بچه ها تنگ شده بود .. رفتم دیدم نه تنها ضریفه دیگه مث سابقش نیس بلکه متوجه شدم سینان عجب ادم گح و کثیفیه D: ینی خدا میخواد بم بفهمونه عزیزم مهری جان هیچ کدوم از تصمیماتو به عشق دیگران نگیر D: عای ویل تیک انی وان یو لاوووو :)) و اونایی که دوسشون نداری و مث کنه میچسبونم بهت D: 

 

روزای سختی داشتم ولی ساختم و نتیجه داد :) حالا کلی دوستای ادم وار و خوب اونجا دارم و الان دیگه بخاطر خودم دلم میخواد هم اینجا باشم گاهی هم اونجا هم جاهای دیگه و خیلی خوشحالم :)

  • Judy Hopps
  • جمعه ۲۷ دی ۹۸

587

اه لعنتی من سینان میخوام -_- 

شاغال جلو شصت نفر ادای ترکی حرف زدن منو در میاورد >_<

  • Judy Hopps
  • يكشنبه ۱۹ آبان ۹۸

586

وقـتی بی محلی میکنین انتظار بی سر صدا رفـتن ـه طرفـتونم داشته باشین :)) یوهاها

  • Judy Hopps
  • يكشنبه ۱۹ آبان ۹۸

585

یادمه دفه پیش که خاستم از ایران برم ناراحت و دودل بودم و همشششش بخاطر صالح نیا بود 

الان چقد حسا تغییر کرده :)) 

  • Judy Hopps
  • شنبه ۱۸ آبان ۹۸

584

ینی من برای اولین بار در طول تاریخ بشریت یکاری ازدوستای دخترم خواستم 

هیشکدوم نخواستن یا نتونستن انجام بدن . البته تلاشی هم نکردن 

بعد باز میگن چرا دوستای پسرت زیاده :| 

 

منم متاسفانه آدمیم که کاری نمیخام ولی اگه خواستم و نتونن دیگه ارتباطم باهاشون قط میشه .. نو وان وانتس یوزلس فرندز

 

  • Judy Hopps
  • دوشنبه ۱۳ آبان ۹۸

583

داشتم فیلم واک ذ لاین رو نگا میکردم 

داستانش درمورد زندگیه جی عار هستش و همونطور که حدس میزدم اینم مرد متاهلیه که یه رویایی داشته ولی درگیر زن و بچه شده .. الان دنبال رویاشه و کل اول فیلم راجب اینه که زنش درکش نمیکنه :| معمولا همینجوریه ! 

کاش یاد بگیریم "درک شدن همراه با درک کردنه "

تویی که میخوای فهمنت .. سعی کن دیگران و بفهمی 

  • Judy Hopps
  • يكشنبه ۱۲ آبان ۹۸

582

ینی همه مامانا برا دختراشون خاسگارای دکتر فلان بیاد بال در میارن 

مامان ما برمیگرده میگه دکترا چند سال بعدشون خوب از اب در نمیاد 

وات دا فاک ؟ 

 

بعد همچنان پیگیر اون مردکه لاشیه :|

اگه یروز اومدم اینجا درباره ازدواج ناموفقم نوشتم بدونین همه چی تقصیر مامانم بوده 

  • Judy Hopps
  • يكشنبه ۱۲ آبان ۹۸

581

دیروز متوجه شدم یکی از حسایی که هر ادمی باید داشته باشه و داره رو من دیگه از دست دادم :| و واقعا از تهه دلم بخاطرش ناراحتم -_- عاح رضوان منو گرفت 

  • Judy Hopps
  • يكشنبه ۱۲ آبان ۹۸

580

اعصابم از چیزی یا کسی خورد نیست 

ولی کاش مجبور نبودم برگردم تو این سگدونی دوباره :/

  • Judy Hopps
  • يكشنبه ۱۲ آبان ۹۸

579

بعد از قرنی 

سلام  

ینی فاک :| چقد زمان زود میگذره 

انگار همین دیروز بود نشسته بودم همینجا و داشتم درباره استرسی که بخاطر یسری تغییراتی که میخواستم به زندگیم بدم گرفته بودم مینوشتم و الان بعد از دو ماه و اندی دوباره برگشتم و نشستم پای لب تابم :) 

اتفاقی که افتاده اینه که بنده مهاجرت کردم به استانبول .. کاملا تنها 

قبلا به مدت دوسال خونه مجردی داشتم و مستقلی رو تجربه کرده بودم ولی میخواستم کاملا از لحاظ مالی از خونواده جدا شم و مستقل باشم :)

دم دوستام هم گرم که انقد تو این مدت پشتم بودن از لحاظ معنوی :) و نذاشتن احساس تنهایی کنم و دلتنگ شم و همش خبرمو میگرفتن و انرژی میدادن 

و دم صالح نیام گرم که انقد سخت کرد شرایطو برام :| D:  دوسش دارم ولی باز D: شاغال خانو 

بخاطر پروژه ای که داشتم و دیدن خونواده برا مدتی برگشتم خونه :)) 

اومدم اینجا بگم 

به خودم افتخار میکنم ^^ که انقد خفنم و هیچوقت به " اجازه نمیدن" " نمیشه " "سخته" باور ندارم :))) wink

  • Judy Hopps
  • چهارشنبه ۸ آبان ۹۸

578

مکالمه ی اخرمون رو انقد هی پشت سر هم میخونم تا دیگه با خوندنش اشکم نیاد -_-

  • Judy Hopps
  • چهارشنبه ۲۳ مرداد ۹۸
آخرین مطالب