یه مدت عصبانی نمیشدم ، فک کنم همش جمع شده بلخره میخواد یجا خودشو نشون میده >_<  الانم بی خود و بی جهت کلافه و عصبیم بزور دارم سعی میکنم به کسی چیزی نگم ... وگرنه دوس دارم سر همه اونایی ک الان در تلاشن پی ام بدن و صوبت کنن هوار بکشم ^^   سر رانندگیه امروز هم خیلی ریدم حواسم پرت و عصبی بودم -__-  من دارم مسیرمو میرم یه مرغه هم از جلوم داره مسیرشو میره , کلا شادو خوشال هرکی داشت راه خودشو میرفت , تا اینکه ایشون تصمیم میگیرن یهو وقتی من رسیدم بهش وایستن و برینن و به حرکتشون ادامه بدن ://// اگه کسی نبود زیر میگرفتمش مرغ بی تربیتی مثل اونو :/   بعد یجا دیگم ی بچه دستاشو دراز کرده به نشانه ی بغل از جلو میدوعه سمت ماشین :/  بغل میخواست انگاری :/    اصا خیلی بد بود امروز یریز داشت دعوام میکرد منم هی بد تر و بدتر میشدم -__-