من اول اولش آدمی بودم که هیچ وقت بخاطر خواسته هام جلو نمیرفتم .. نه تا وقتی که خود خواسته هام بیان سراغم D:

بعدش به لطف زارع پور و اعلا یاد گرفتم زندگی کوتاهه .. هرچی که "دلم" خواست برا بدس اوردنش تلاش کنم و ادم مغرور و "نکنه نشه" ای نباشم

الان درمرحله ای ام که بخاطر آیندم و اذیت نشدنم از خواستن یسری چیزا میگذرم

با تمام وجود دلم میگه صالح نیا رو به عنوان بوی فرند و شریک زندگی میخواد ، ولی عقلم میگه نمیشه به حرفم گوش کن بعدا ازم ممنون میشی همین که به عنوان رفیق داریش و یکاری کردی باز مثل قبل خوشحال باشه کافیه