547

چه غلطی کردم ارشد طراحی لباس شرکت نکردم :| نمیمٌردم که :/

پی اس : کارشناسی عمران و دارم تموم میکنم :|

  • Judy Hopps
  • يكشنبه ۱۹ اسفند ۹۷

546

عاغاااااااااا من اصلا حواسم نبود تابستون هی داره نزدیک و نزدیک تررررر میشه >_< 

نمیخوااااااااااااااااااام .. امیر میره سربازی اوایل تیر 

وای 2 سال بی خبری ؟؟؟؟؟ وات دا  فااااک

میدونم عادت میکنم ... ولی نمیخوام عادت کنم >___< 

  • Judy Hopps
  • يكشنبه ۱۹ اسفند ۹۷

545

داشتم تو پینترست عکسای goth میدیدم 

سریع پیام دادم به حانیه که پاشو همین الان بیا موهای منو رنگ کن :/  

اینجور جوگیر :|


پی اس : نظرم اینه که آبی شه :| حالا سبز یا لجنی درومدم عب نداره فقط نارررررررنجی ـه عن نشه :|

  • Judy Hopps
  • يكشنبه ۱۹ اسفند ۹۷

544

واااای بلخره این دو سه هفته ی شلوغ لعنتی گذشت و بلخره یه وقتی شد بیکار بشینم و وبگردی کنم و اینا :/
درسته این ترم 20 واحد برداشتم و میدونستم سرم قرار ـه شلوغ باشه ولی نه اینجوری که هر روز امتحان بذارن :/ هنو حتی کتابشونو پیدا نکردم .. حالا پروژه ها و اراعه ها و تمرینایی که برا عید دادن هیچی >_< عای به خودم قول دادم همرو تو سه چهار روز اول تعطیلات انجام بدم تموم شن خیالم راحت شه تعطیلات زهرمار نشن برام :/ 
بــــــــــــــعد حالا تو این وضعیت دانشگـــــاه انگاررررررررر مجبورم کردن سفارش لباس مزون و قبول کنم >_<  وااای ینی ـااااااا میخواستم گریه کنم وقتی دیدم پارچش پولکی و برق برقیه -_- ولی به حول قوه ی الهی سر وقت تموم شدن و به همه که نه اکثر کارام رسیدم .. مثلا دوتا امتحان و تحویل یه قسمتی از پروژه مونده هنوز :))) 

عاغا ینی من این چهارشنبه میرم قم ؟ اگه نمیرم میخوام پولامو خرج کنم چیزمیز سفارش بدم ینی چی چرا مشخص نمیکنن تکلیف منو :/ 

ینـــــــــــــــــــی ــاااااا من الان نزدیک یــــــــــک ماهه درگیرم برا تولد ممد خان چی بگیرم :| 
چرا پولدار نیستم من ؟ :| اگه بودم باید براش یه گوشی ایفون و پیانو و ادکلن میخریدم -__- و همینطور کل تیشرتایی که برا خیریه طراحی کردن ومیخریدم که خوشحال شن -_-
ازونجایی که پولدار نیستم :| و هیچ ایده ای ندارم که چی بگیرم خوشحالش کنه :| هیچی نمیگیرم ، نمیرم تهران و دلتنگیمو نادیده میگیرم و میرم خونمون Dx

  • Judy Hopps
  • يكشنبه ۱۹ اسفند ۹۷

543

اگه به اندازه ی ٥ ماه به عقب برمیگشتم 
روی روراست بودن با دوست صمیمیم خیلی خیلی بیشتر کار میکردم تا مجبور نباشم از دستش بدم و الان انقد دلم براش تنگ بشه >_< 
#دیپیکای_من
  • Judy Hopps
  • پنجشنبه ۱۸ بهمن ۹۷

542

٢٠ بهمن سال ٩٦ با این اکیپ اشنا شده بودم 

و با خودم گفتم دتس ایت .. اینا همونایی هستن که من واقعا میخوام .. واقعنم همینطوره ! تنها اکیپیه که از تمام لحاظ به من میخورن و از تک تک لحظه هام در کنارشون لذت میبرم 

اونا هم منو به عنوان رفیق پذیرفته بودن ^^ 

در طول این سک سال امید داشتم و در تلاش بودم که یک بار دیگه ببینمشون و باهم باشیم 

ولی نتیجه ای نمیداد ! 

تا همین چند روز پیش هم در تلاش بودم که دوباره تو همون تاریخ ببینمشون 

نشد و بیخیال شدم و به این باور رسیدم که دیگه هیچوقت قرار نیست ببینمشون 

تا اینکه یکیشون (اونی که کل این یک سالو در ارتباط بودیم) گفت که هرکاری از دستش بر بیاد میکنه تا منو ببینه 

^___^ 

میترسم امیدوار شم دوباره ولی :| 

اصا هرچی پیش بیاد 

  • Judy Hopps
  • پنجشنبه ۱۸ بهمن ۹۷

541

هیچوقت فک نمیکردم یه روزی یکی بیاد تو زندگیم که انقد حرصمو در بیاره که اشکم در بیاد :| و در عین حال انقد برام عزیز باشه که نتونم حذفش کنم 

:||| چه خبره ؟ 

  • Judy Hopps
  • شنبه ۱۳ بهمن ۹۷

540

استرس تحویل پروژه ی بارگذاری دیگه داره دیوونم میکنه >_< 

کاش میشد فقط تحویل داد ... اخه دفاااااااع >_< 

  • Judy Hopps
  • يكشنبه ۷ بهمن ۹۷

539

زمانی از تهه قلبم ازین مملکت متنفر میشم که بفهمم دوتا از عزیزترین دوستام که برام خیلی بیشتر از یه دوستن قراره برن سربازی -___- 
دوسال دوری و بی خبری !!! چجوری اخهههههه
  • Judy Hopps
  • يكشنبه ۷ بهمن ۹۷

538

نمیدونم شمام قبل خواب بنسبت حالتون میشینین داستان درست کنین تو ذهنتون یا نه D: 

" میفهمه .. نمیدونم چجوری ولی میفهمه و دیگه اصلا نه جواب پی ام میده نه زنگ نه تکست نه هیچی ! غیب میشه و تو از اعماااااااق وجودت عصبی و ناراحت میشی و حرص میخوری و بی قراری ! در حالی که دارم میرم سمت کافه کتاب که حانیه رو ببینم ، وویس میگیرم که براش توضیح بدم و عذرخواهی کنم و بگم که چقد برام مهمه و به کافه کتاب میرسم و از چند قدمی حانیه رو میبینم و بغضم میترکه و گریم میگیره و میدوعم که بغلم کنه و وویس و قطع میکنم 

میدونم قرار نیست سین کنه ... " 


میدونم تخیلم قویه ولی خدا این روز و نیاره واقعا >_< 

  • Judy Hopps
  • سه شنبه ۲۵ دی ۹۷

537

این سفر 
یکی از بهترررررررررین سفر های عمرم بود .. ذتسسسسس ایت ^^ 
+ می اند محمد ، این ذ ریکوردینگ روم :)) استودیو آرمَن - تهران 
  • Judy Hopps
  • جمعه ۳۰ آذر ۹۷

536

بیست دقیقه دیگه حرکته :)) عایم فاکینگ فریزینگ :$

  • Judy Hopps
  • چهارشنبه ۲۸ آذر ۹۷

535

هفت سال پیش 

اون موقع ها که تو بلاگفا وبلاگ داشتم و کلی مینوشتم و اولین تفریح اینترنتی هیجان انگیزم بود 

با فرشته اشنا شدم 

الان :)) نشستم ترمینال و منتظر حرکت اتوبوس ـم 

و امشب قراره همدیگرو برای اولین بار ببینیم 

قشنگ نیست ؟ :)) 

پ.اس: این سفر خیلی یهویی دیشب ساعت ٠١:٣٩ بامداد گرفته شد اند هیر عای عم 

  • Judy Hopps
  • چهارشنبه ۲۸ آذر ۹۷

534

وضعیت دو سه شب اخیر من : 

فیلم دیده ، جایش را کنار بخاری می اندازد ، لامپ هارا خاموش میکند و در سکوت دراز میکشد و با گوشی مشغول میشود .. یکی دو ساعت بعد صدای بارون سکوت و شکسته و به خواب میرود :)

  • Judy Hopps
  • يكشنبه ۴ آذر ۹۷

533

هوووولی فاکین شت ! 

چند ماهو من اینجا از دست دادددددم ؟ >_< 

چیکار داشتم میکردم واقعا ! عاااااای ریلی نید مای لب تااااااب اینجوری نمیشه ینی چی :'(

  • Judy Hopps
  • يكشنبه ۴ آذر ۹۷
آخرین مطالب